پارک
امروز مدرسه نرفته بود . از صبح با هم درس و مشق می نوشتیم . عصر حسابی حوصلمون سر رفته بود . هر جا هم به ذهنمون رسید که بریم نبودند . با هم تصمیم گرفتیم مامان و دختری بریم گردش . همینجوری تو شهر دور زدیم تا یک پارک جدید پیدا کردیم . اخه اینجا هوا سرد شده دیگه باید دنبال پارک های سرپوشیده بگردیم . بعد یک عالمه گشتن بالاخره یک پارک جدید پیدا کردیم . حسابی هم دختر ناز من بازی کرد بعد هم قدم زنان اومدیم سمت ماشین . یک عالمه تو راه برای هم حرف زدیم و شعر خوندیم . دخترم همیشه شاد باش .
نویسنده :
مامان
23:44
ماجراهای مدرسه
حالا دختر مامانی میره مدرسه . وقتی میاد مشقاشو می نویسه ،وسایلشو جمع میکنه ، تو کیفش میذاره و بعد میره دنبال بازی کردن .تا قبل از این که بره مدرسه اصلا حاضر نبود تنهایی با خودش بازی کنه ولی انگاری حالا قدر بازی کردن را بیشتر میدونه همش منتظره تا بیکار بشه و بره بازی کنه . جالبه ما آدما همیشه تا یک چیزی را داریم قدرش را نمیدونیم همینکه از ما میگیرن بی تابش میشیم . حالا هر روز با یک ماجرای جدید میاد خونه . مرتب با دوستاش قهر و اشتی میکنن . نمیدونم که می تونه یک دوست خوب برای خودش پیدا کنه. دخترم دوست دارم.
نویسنده :
مامان
23:40
بالاخره فاطمه به مدرسه رفت
اول دخترمون از پیش دبستانی فارغ التحصیل شد از دو ماه قبل داشتیم وسایل را اماده میکردیم . تا روز آخر معطل کیف بودیم اخه فاطمه خانم کیف مثل وسایلش میخواست . حتما هم میخواست چرخ داشته باشه . بالاخره کیف شکل وسایلش پیدا کردیم و بردیم مغازه چرخ هم گذاشت . حالا فاطمه خانم آماده رفتن به مدرسه شده . روز خیلی خوبی بود . پر از استرس و هیجان . لباس هاش را پوشید از زیر قران ردش کردیم و با یک شاخه گل گلایل راهی مدرسه شد. سوار شدیم اول از جلوی حرم رد شدیم و یک سلام به آقا دادیم. بعد رفتیم سمت مدرسه . مدرسه پر بود از شکوفه های کوچولو که اومده بودند سواد دار بشن . یک گوشه نشستیم حیاط را تزیین کرده بودند خ...
نویسنده :
مامان
23:16
پارک
رفته بودیم پارک . اونجا یک ماکت ماشین بود شماها هم رفتید سوار شدید . ...
نویسنده :
مامان
22:58
میدان شهدا
اونروز با نگاری رفتیم میدان شهدا .گلهای لاله زیبایی کاشته بودند . اینجا هم کنار مجسمه هایی که به اقا امام رضا سلام میدن ، شما هم سلام دادید. روز خیلی خوبی بود . ...
نویسنده :
مامان
22:56
سلام
سلام عزیزکم مدت زیادی است که نتوانستم برات مطلب بذارم . امروز اومدم تا نبودنم را با مطالب جدید جبران کنم
نویسنده :
مامان
13:06